شرحِ شعرِ حافظ
درسگفتارِ استاد مهدیِ نوریان
زین خوش رقم که بر گلِ رخسار میکشی، خط بر صحیفۀ گل و گلزار میکشی.
اشکِ حرمنشینِ نهانخانۀ مرا، ز آن سویِ هفت پرده به بازار میکشی.
کاهلروی چو بادِ صبا را به بوی زلف، شیرین به قید و سلسله در کار میکشی.
هردم به یادِ آن لبِ میگون و چشمِ مست، از خلوتم به خانۀ خمّار میکشی.
گفتی سرِ تو بستۀ فتراکِ ما شود، سهل است اگر تو زحمتِ این بار میکشی.
با چشم و ابرویِ تو چه تدبیرِ دل کنم، وه ز این کمان که بر سرِ بیمار میکشی.
بازآ که چشمِ بد ز رخت دفع میکنم، ای تازه گل که دامن از این خار میکشی.
حافظ دگر چه میطلبی از نعیمِ دهر، می میچشی و طرۀ دلدار میکشی.