درسگفتارِ حافظشناسی
استاد مهدیِ نوریان
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش؛ گفت ببخشند گنه می بنوش.
لطف الهی بکند کارِ خویش؛ مژدهٔ رحمت برساند سروش.
این خردِ خام به میخانه بر؛ تا میِ لعل آوردش خون به جوش.
گرچه وصالش نه به کوشش دهند؛ هرقدر ای دل که توانی بکوش.
لطف خدا بیشتر از جرمِ ما ست؛ نکتهٔ سربسته چه دانی خموش.
گوشِ من و حلقهٔ گیسوی یار؛ رویِ من و خاکِ درِ میفروش.
رندیِ حافظ نه گناهی ست صعب؛ با کرمِ پادشهِ عیبپوش.
داورِ دین شاهشجاع آن که کرد؛ روحِ قدس حلقهٔ امرش به گوش.
ای ملکالعرش مرادش بده؛ وز خطرِ چشمِ بدش دار گوش.